منتجب‌نیا: سیاست خارجی باید بر پایه عقلانیت باشد نه کینه‌های گذشته/ مسکو برای برخی قبله شده است

سرویس: اخبار سیاسی کدخبر: ۷۵۳۹۶۰
اقتصادنیوز: منتجب‌نیا، فعال سیاسی اصلاح‌طلب می‌گوید: نباید هر گروهی بگوید «بالای چشم روسیه ابروست»، از تریبون‌های مختلف علیه آن‌ها حمله کنند و تصویه‌حساب‌های سیاسی به راه بیندازند.
منتجب‌نیا: سیاست خارجی باید بر پایه عقلانیت باشد نه کینه‌های گذشته/ مسکو برای برخی قبله شده است

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، در سال های اخیر نوع و فرم رابطه ایران و روسیه به یکی از موضوعات اختلافی بین جریان‌های سیاسی داخلی تبدیل شده است.

 اخیرا بعد از آنکه محمدجواد ظریف وزیر خارجه دولت حسن روحانی از کارشکنی‌های مسکو در راه رسیدن به توافق هسته‌ای روایت کرد، بسیاری آن را برنتابیدند و به او واکنش نشان دادند. از جمله این واکنش‌ها انتقادات نمایندگان مجلس در قالب تذکرات در جلسه علنی و نطق تند و جنجالی رئیس مجلس بود که به تلاش‌های بین‌المللی روسیه برای رفع تحریم‌های ایران اشاره و از اظهارات ظریف و روحانی در این رابطه انتقاد کرد.

 این جریان‌ها معتقدند که چون روسیه در حال حاضر رئیس دوره‌ای شورای امنیت سازمان ملل است نباید درباره این کشور موضع‌گیری تندی کرد. در مقابل، منتقدان اما جریان‌های سیاسی غرب‌ستیز ایران را به دلبستگی به روسیه متهم می‌کنند و گاهی آنها را با کلمه روسوفیل خطاب قرار می‌دهند.این در حالی است که چین هم در ارتباط با برجام و بازگشت تحریم‌ها علیه ایران موضعی مثل روسیه اتخاذ کرده اما حساسیت در خصوص چین به اندازه روسیه نیست.

در این خصوص خبرآنلاین با رسول منتجب نیا، فعال سیاسی اصلاح‌طلب به گفتگو نشسته است. او با تاکید بر اینکه اصل باید بر منافع ملی کشور باشد معتقد است که برای برخی روسیه و برای برخی غرب قبله شده است.

مشروح گفتگوی خبرآنلاین با رسول منتجب‌نیا را در ادامه بخوانید؛

****

* آقای منتجب‌نیا، فضای سیاسی ایران به‌گونه‌ای شده که اگر کسی درباره روسیه موضع‌گیری کند، با واکنش‌های تندی مواجه می‌شود. علت این حساسیت درباره روسیه را چه می‌دانید؟

لازم می‌دانم مقدمه کوتاهی در توضیح این پدیده سیاسی عرض کنم. متأسفانه در این دوران، در رویکرد خود دچار اشتباه و انحراف شده‌ایم؛ چه در جهان‌بینی، چه در انسان‌شناسی و چه در روابط انسانی. ما برای خود مکتب و دیدگاهی ساخته‌ایم که نه با عقل و منطق سازگار است و نه با وحی و شریعت. هرکسی را که اندکی با ما اختلاف نظر داشته باشد، دشمن فرض می‌کنیم و به خود اجازه می‌دهیم در برابر او بایستیم، مقابله کنیم و مقاومت نشان دهیم و مانند آن.

اگر نگاهی کوتاه به آفرینش انسان و سپس بعثت پیامبران بیندازیم، می‌بینیم که بر اساس روایت نبوی از پیامبر اکرم(ص)، همه ما از حضرت آدم هستیم؛ فرزندان آدمیم و هیچ‌کدام بر دیگری برتری نداریم. نه سفید بر سیاه، نه سرخ‌پوست بر دیگران، نه عرب بر عجم و نه بالعکس. همه انسان‌ها برابر و هم‌ارزش هستند. روایتی داریم که انسان‌ها مانند دانه‌های شانه‌اند؛ به هم پیوسته و برابر. به‌قول سعدی بنی‌آدم اعضای یک پیکرند؛ که در آفرینش ز یک گوهرند. نگاه ما به آفرینش چه سنتی باشد و چه بر اساس نظریه داروین، نتیجه یکی است؛ همه اعضای خانواده بشر یکسان‌اند و از یک خون و یک نسل به‌وجود آمده‌اند.

اما آیا دین و مذهب می‌تواند موجب اختلاف، دعوا و کشمکش شود؟ اتفاقا کی از فلسفه‌های بعثت پیامبران همین بوده که اختلاف‌ها را از میان بردارند و وحدت ایجاد کنند. هیچ پیامبری را سراغ نداریم که دعوت به اختلاف، جنگ یا کشمکش کرده باشد. اگر در ادیان، از جمله اسلام، جنگ تشریح شده، صرفاً در مقام دفاع است؛ یعنی اگر به مسلمانان حمله شود، آن‌ها حق دفاع دارند. جنگ تهاجمی همواره محل شبهه بوده است. حتی در زمان معصومین (ع) نیز جنگ‌های تهاجمی به آن معنا وجود نداشته و در دوران غیبت که قطعاً چنین چیزی جایگاهی ندارد.

قرآن کریم هم می‌گوید حالا همه مجموعه انسان‌ها که آفریده شدند اصل را بر صلح باید بگذارند، نه جنگ. وَالصُّلحُ خَیْرٌ، بهترین راه صلح انسان‌ها است. منظور از صلح، صلح بین مسلمان‌های تنها که نیست، مسلمان‌ها با یهودی‌ها، مسلمان‌ها با مسیحی‌ها با مارکسیست‌ها، با ماتریالیست‌ها با همه اینها اصل صلح است. ببینیم قرآن کریم تا حدی پیش رفته که می‌گوید اگر دارید ‌ با کفار و غیر مسلمان‌ها می‌جنگید اگر اسلحه را زمین گذاشتند شما هم بپذیرید. بالاخره شما حمله کردید ما دفاع کردیم، الان شما حمله نمی‌کنید ما کاری به کار شما نداریم.

اما ما فکر می‌کنیم اصل بر جنگ و جهاد است و هرکسی که عقیده ما را نداشته باشد دشمن ماست؛ یا غیر مسلمان‌ها همه دشمن ما هستند. چنین چیزی ریشه ندارد، ریشه اعتقادی ندارد، ریشه کلامی ندارد، غلط است و خلاف مشی اسلام و مشی انبیا است.

رابطه با همه، دشمنی با هیچ‌کس؛ مگر آن‌که ظلم کنند

* در چنین چارچوبی، چه نوع روابطی میان ایران و سایر کشورها، به‌ویژه قدرت‌های بزرگ، مطلوب و معقول است؟

بالاخره دولت‌ها قرار است عصاره ملت‌ها باشند و مدیریت کشورها را به‌عهده بگیرند. اگر آنها کاری به کار ما نداشته باشند، ما هم نباید کاری به کار آنها داشته باشیم؛ حتی می‌توانیم بر اساس سه اصل مورد تأکید رهبری، امام و دیگران، یعنی حکمت، عزت و مصلحت، رابطه‌ای مسالمت‌آمیز برقرار کنیم. هر جا که منافع‌مان تأمین شود و به ما آسیب نرساند، باید با آنها ارتباط و مبادلات مختلف داشته باشیم و در مواقع لازم یکدیگر را پشتیبانی کنیم.

اما در میان این کشورها، حکومتی پوشالی و جعلی پدید آمده، حکومتی که آمریکا و انگلستان در خاورمیانه به نام اسرائیل به‌وجود آوردند تا حیاط‌خلوت‌شان باشد؛ در واقع یک قدرت نیابتی است. وقتی به ایران می‌گویند شما نیروهای نیابتی دارید، باید گفت که خود اسرائیل هم در معنایی نیابتی است. آمریکا و انگلستان و بعضی کشورهای غربی آن را ایجاد کردند تا پایگاهی در خاورمیانه مقابل شوروی سابق و در برابر روسیه امروز داشته باشند؛ هرچند روسیه می‌گوید دو میلیون روسی در اسرائیل زندگی می‌کنند و حاضر نیست به آنها تعرض شود. اما واقعیت این است که این حکومت آن فرایند طبیعی تشکیل دولت را طی نکرده و از لحاظ مشروعیت و پذیرش اصول بین‌المللی، جایگاه واقعی ندارد.

به همین دلیل می‌بینیم که نه قوانین بین‌الملل را رعایت می‌کنند و نه حتی به آموزه‌های تورات و مشی حضرت موسی (ع) پایبندند؛ صهیونیسم پدیده‌ای جدا و عاملی خاص است که باید از مجموعه یهودیان جدا دانست. اما سایر کشورها، چه مسلمان، یهودی، مسیحی، مارکسیست، بودایی یا هر گروه دیگری، همه برادران ما هستند؛ همه پاره‌تن ما و نباید با هیچ‌یک از آنها دشمن باشیم. باید عینک دشمن‌بینی را برداریم و با همه انسان‌ها دوست باشیم. البته هرکسی ظلم کرد، باید در برابر ظلم بایستیم. این سیره انبیا و تاکید اسلام است. اگر کسی قصد تجاوز داشت، تجاوز را دفع می‌کنیم؛ اما حق نداریم که دیگران را برای همیشه دشمن خود بدانیم.

همان امامی که گفت شیطان بزرگ، گفت اگر آدم شوند رابطه می‌کنیم

آمریکا جنایت‌های زیادی نسبت به ایران انجام داده است. در دوران رژیم گذشته، همان‌طور که گفته شد، سفارت این کشور عملاً لانه جاسوسی و محل توطئه بود؛ این واقعیتی انکارناپذیر است. اما با این حال، همان آمریکایی که امام خمینی(ره) از آن به‌عنوان «شیطان بزرگ» یاد می‌کرد، بارها فرمودند: «اگر آمریکا آدم شود، با آن رابطه برقرار می‌کنیم.»

یعنی ملاک، آمریکایی بودن یا مسیحی بودن آنها نیست؛ ملاک، رفتار و رویکردشان است. وقتی تجاوزگرند و می‌خواهند استعمار و استثمار را به شکلی نو اعمال کنند، محکوم‌اند. امام می‌فرمود اینها «شیطان بزرگ» هستند چون در هر نقطه‌ای از دنیا فتنه ایجاد می‌کنند.

می‌بینیم که مثلاً آقای ترامپ در دوره خود در همه‌جا دخالت می‌کرد و تلاش داشت جهان را به‌هم بریزد. این طبیعت نظام حاکم بر آمریکاست؛ البته ممکن است همه اعضای حاکمیت‌شان چنین نباشند، اما بالاخره شخصی مانند ترامپ می‌آید و چنین رفتارهایی را رقم می‌زند.

بنابراین همان امامی که تعبیر «شیطان بزرگ» را به‌کار برد، در عین حال می‌گفت: اگر آمریکا آدم شود، ما با آن رابطه برقرار می‌کنیم.

هیچ کشوری دلش برای ایران نمی‌سوزد

* در بحث رابطه با قدرت‌های جهانی، شما اشاره کردید که دشمنی دائمی با هیچ کشوری منطقی نیست. آیا این نگاه شامل روسیه یا آمریکا هم می‌شود؟ برخی معتقدند با توجه به سابقه تاریخی این کشورها در ایران نباید به آن‌ها اعتماد کرد.

درباره روسیه نیز همین نگاه وجود دارد. شوروی سابق در طول تاریخ شاید حتی بیش از آمریکا و غرب به ایران ظلم کرده و جنایت‌های گوناگونی مرتکب شده است؛ فهرست آنها نیاز به برشمردن ندارد.

الان هم نه آمریکا، نه کشورهای اروپایی و نه روسیه و نه چین هیچ‌کدام‌شان دل‌شان به حال ملت ما نمی‌سوزد؛ ساختار حکومتی آن‌ها این‌گونه است. ما با مردم آن کشورها کاری نداریم؛ مردم آن‌ها هم پاره‌تن ما هستند و همه مثل ما فرزندان آدم‌اند، اما هیئت حاکمه‌ای که بر این کشورها حکومت می‌کند، سیاست منافع ملی خود را دنبال می‌کند. منافع ملی آن‌ها در گسترش قدرت و ثروت‌شان است و در این زمینه تفاوتی میان شرق و غرب نیست.

سیاست خارجی باید بر پایه عقلانیت باشد نه کینه گذشته

* به سابقه تاریک روس‌ها علیه ایران اشاره کردید. با وجود این سابقه بخشی از نیروهای سیاسی کشور امروز روسیه را به‌نوعی «هم‌پیمان» یا حتی دوست استراتژیک می‌دانند و نقد آن را برنمی‌تابند.

امام می‌گفت آمریکا، انگلیس و شوروی هرکدام به نحوی خطرناک‌اند؛ حالا عده‌ای می‌آیند و می‌گویند فقط باید به آمریکا و غرب تکیه کنیم و آن‌ها را مهد اصلاحات بدانیم؛ گروهی دیگر می‌گویند قدرت‌های شرقی مانند روسیه و چین قابل اتکا هستند. هر دو نگاه غلط است و بیراهه‌اند. آنچه برای ما اهمیت دارد، حفظ منافع ملی است. اگر آن‌ها برخوردی مسالمت‌آمیز، عادلانه و منصفانه داشته باشند، ما هم با آن‌ها رابطه برقرار می‌کنیم؛ چه آمریکا، چه اروپا، چه روسیه و چین یا هر جای دیگر. اگر دیدیم که آن‌ها منافع ما را رعایت نمی‌کنند یا قصد تعرض دارند، باید نگاه و رفتار دیگری نسبت به آن‌ها داشته باشیم.

قبل از انقلاب، تجاوزات آمریکا و غرب در ایران پررنگ‌تر بود؛ روسیه هم در طول تاریخ تجاوزاتی داشته است و سابقه‌اش طولانی است، اما در آن دوره حضور غربی‌ها بیشتر بود. امام می‌گفت این‌ها «شیطان بزرگ» هستند اما اگر آدم شوند باید رابطه برقرار کرد. حالا اگر کسی بگوید ما به ‌خاطر ظلم‌های گذشته تا ابد باید با آن‌ها دشمن باشیم، چه آمریکا، چه روسیه یا چین، این موضع منطقی و عملی نیست؛ نباید صرفاً بر اساس کینه گذشته، از هرگونه رابطه‌ای با هیچ‌یک از آن‌ها به‌طور قاطع و ابدی صرف‌نظر کنیم.

منتجب‌نیا: مسکو برای برخی قبله شده است/ تا یکی می‌گوید بالای چشم روسیه ابروست موضع می‌گیرند/سیاست خارجی باید بر پایه عقلانیت باشد نه کینه‌های گذشته

* بر منافع ملی تأکید کردید. فکر می‌کنید علت این‌که هنوز پس از سال‌ها در کشور تعریف روشنی از منافع ملی وجود ندارد، چیست؟ آیا تضاد منافع جناح‌ها باعث این ابهام شده است؟

ما باید ملاک را منافع ملی قرار دهیم؛ چیزی که در کشور ما جای آن خالی است. بارها گفته‌ام: منافع ملی باید تعیین‌کننده باشد، نه احساسات، عواطف یا منافع فردی و گروهی که ما را یک‌مرتبه به سوی آمریکا می‌کشاند یا یک‌مرتبه به سوی روسیه یا چین و امثال آن.

باید ببینیم منافع ملی‌مان کجا تأمین می‌شود و اصل را بر صلح بگذاریم. همه گروه‌ها باید این را مدنظر داشته باشند؛ این یک اصل قرآنی است، در قانون اساسی هم آمده، امام بزرگوار و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی بر آن تأکید کرده‌اند و رهبر انقلاب نیز همین را می‌گویند: اصل، صلح است، نه جنگ.

جنگ‌افروزها اگر می‌خواهند شخصا وارد جنگ شوند

جنگ‌افروزها اگر می‌خواهند بجنگند، شخصاً بروند بجنگند. میدان جنگ کم نیست؛ در غزه، در لبنان یا هر جای دیگر بروند بجنگند. اما آنچه در این کشور باید حاکم باشد، صلح و سازش است.

ما همان‌طور که پرونده آمریکا را در گذشته سیاه می‌دانیم، نسبت به روسیه، چین و برخی کشورهای دیگر نیز همین نگاه را داریم. اما امروز باید منافع فعلی خودمان را در نظر بگیریم. باید ببینیم چه کنیم که کشورمان از نظر اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و سایر زمینه‌ها بتواند پیشرفت کند.

چرا باید دیواری دور خود بکشیم و بگوییم هیچ ارتباط فرهنگی، هنری، اقتصادی و مانند آن با دیگر کشورها نداشته باشیم؟ مسئله خودکفایی، مسئله‌ای درست و ارزشمند است، اما آنچه در قانون اساسی درباره خودکفایی آمده، دو بُعد دارد؛ ما گاهی شعار آن را داده‌ایم، ولی در عمل اجرا نکرده‌ایم.

خودکفایی به این معنا نیست که به کشورهای دیگر هیچ نیازی نداشته باشیم

خودکفایی به این معنا نیست که ما هیچ نیازی به دیگر کشورها نداشته باشیم. حتی آمریکا، که یکی از قدرت‌های بزرگ جهانی است، خودکفا نیست؛ بخش زیادی از تولیدات خود را در کشورهای دیگر انجام می‌دهد.

بخش زیادی از ماشین‌آلات، سیستم‌های نظامی و غیرنظامی، و بسیاری از قطعات مورد استفاده در آمریکا را کشورهای دیگر می‌سازند و سپس در خود آمریکا مونتاژ می‌شود و به کار می‌رود. واردات و صادرات هر کشوری باید بر اساس اصول صحیح و در چارچوب منافع ملی انجام شود.

تا کسی می‌گوید «بالای چشم روسیه ابروست» عده‌ای از تریبون‌های مختلف علیه او حمله می‌کنند

باز هم تأکید می‌کنم: آرزو دارم روزی بزرگان و عقلای کشور بنشینند و مفهوم منافع ملی ایران را تفسیر و تبیین کنند تا به یک اتفاق نظر برسیم. نباید هر گروهی برخیزد و عده‌ای طرفدار روسیه شوند و اگر کسی فقط بگوید «بالای چشم روسیه ابروست»، از تریبون‌های مختلف علیه او حمله کنند و تصویه‌حساب‌های سیاسی به راه بیندازند.

همین‌طور اگر کسی بگوید «آمریکا خلاف یا جنایت کرده»، فوراً بگویند چرا به آمریکا یا اروپا توهین کردی! ملاک ما باید منافع ملی باشد. متأسفانه در کشور کمتر بر این مسئله تأکید می‌شود؛ تنها گفتن کلمه «منافع ملی» کافی نیست. باید عقلای کشور، نخبگان و صاحب‌نظران بنشینند و مشخص کنند که منافع ملی ما دقیقاً چیست تا بر سر آن اتفاق‌نظر داشته باشیم.

* به بازنگری در قانون اساسی هم اشاره کردید. برخی نگران‌اند که چنین بحث‌هایی ممکن است زمینه‌ساز تغییرات بنیادی در ساختار نظام باشد. منظور شما از بازنگری چیست و در چه بخش‌هایی آن را ضروری می‌دانید؟

گاهی ممکن است بتوان از ظرفیت‌های قانون اساسی استفاده کرد، اما در عین حال، خود قانون اساسی هم می‌تواند ناقص باشد. بنده معتقدم قانون اساسی ما نواقص فراوانی دارد و از ضروری‌ترین کارها این است که در آن تجدیدنظر و بازنگری صورت گیرد. همان‌طور که مقام معظم رهبری نیز فرمودند، اکنون زمانی است که باید نسبت به ساختار نظام و قانون اساسی بازنگری شود.

اما وقتی صحبت از بازنگری می‌شود، نباید عده‌ای فوراً بگویند اینها برانداز یا مخالف هستند؛ این‌گونه نمی‌شود کشور را اداره کرد.

قانون اساسی بعد از ۳۷ سال باید بازنگری شود

به‌یاد داریم در سال ۱۳۶۸، پس از گذشت ده سال از اجرای قانون اساسی، امام خمینی(ره) در نامه‌ای به رئیس‌جمهور وقت نوشتند که به این نتیجه رسیده‌اند قانون اساسی دارای نواقصی است و باید حتماً بازنگری شود. بر همین اساس شورای بازنگری تشکیل شد، اما متأسفانه این شورا به‌خوبی به وظیفه خود عمل نکرد. بسیاری از مواردی را که در قانون اساسی گنجاندند، امام هرگز نه فرموده بودند و نه راضی بودند؛ در نتیجه، قانون اساسی تا حدودی از پویایی افتاد و برخی مشکلات جدید پدید آمد.

الان بعد از ۳۷ سال باید قانون اساسی بازنگری شود؛ باید ساختار نظام بازنگری شود. یکی از مسائل همین است که فرض شده قانون اساسی دو جا دارد به حمایت از مستضعفان جهان پرداخته می‌شود؛ این‌که هر جا در دنیا عده‌ای مظلوم واقع شدند، ما نیروی مسلح بفرستیم تا از آن‌ها دفاع کنند و با دولت‌هایشان بجنگیم. اگر منظور این باشد، ما باید با دنیا بجنگیم و در واقع همان چیزی می‌شویم که امروز به ما تهمت می‌زنند و علیه ما اجماع جهانی می‌سازند. اما منظور این نیست.

منظور امام از صدور انقلاب، فرهنگ انقلاب بود

* این نگاه جنگ‌افروزانه که به تندروها نسبت دادید سوءبرداشت از تعبیر صدور انقلاب نیست؟

اوایل انقلاب امام می‌فرمود «ما باید انقلاب را صادر کنیم.» برخی افراد جاهل یا کم‌عقل تصور کردند یعنی هرچه پول داریم بیرون بریزیم، خرج مستضعفین کنیم و نیروهای مسلح بفرستیم تا با دولت‌ها بجنگند. در برخی جاها واحدهایی تحت عنوان نهضت‌های آزادی‌بخش شکل گرفت و هزینه‌ها و نیروهایی صرف می‌شد که آموزش دیده و فرستاده شوند تا علیه دولت‌ها بجنگند. اما امام فرمود منظور ایشان این نبود؛ منظور، صدور فرهنگ انقلاب بود، نه صدور ثروت ملت و نه صدور نیروهای نظامی.

من می‌گویم ما در تحلیل‌هایمان دچار اشتباه شده‌ایم — هم در جهان‌بینی، هم در انسان‌شناسی، هم در دشمن‌شناسی و هم در دوست‌شناسی. باز هم تأکید می‌کنم: همه ما فرزندان آدم هستیم؛ همه فرزندان آدم با ما دوست‌اند، همه اعضای یک پیکر هستیم و باید همدردی کنیم. اصل بر دشمنی نیست.

هر دینی، هر مذهب و هر مکتبی برای پیروان خود مطلوب و معتبر است. ما دین خود را داریم؛ همان‌طور که قرآن می‌فرماید: «لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ» یعنی به آنان بگو دین‌تان برای خودتان و دین من هم برای خودم است؛ این مکتب اسلام است.

صدام خود را مسلمان می‌دانست و به ایران حمله کرد

همه ملت‌ها با ما برادر و خواهرند و حکومت‌ها نیز تا زمانی که قصد تعرض نداشته باشند، باید با آنان مبادله کنیم. باید روابطی مسالمت‌آمیز برقرار کنیم اما اگر کشوری قصد تعرض داشته باشد، مثل جنگ تحمیلی که صدام خود را مسلمان می‌دانست باید از خود دفاع کنیم.

اما اگر چنین قضیه‌ای اتفاق نیفتد، یعنی کشور مقابل، اصلا اسلامی هم نباشد، بلکه کشوری کافر یا غیر هم‌عقیده باشد، مگر روسیه کشور اسلامی است؟ آیا آن‌ها اسلام را قبول دارند؟ آن‌ها فلسفه مارکسیسم یا مائوئیسم دارند و ما هم اسلام را قبول داریم. فراتر از موضوع حکومت و دین و مذهب، باید اصل را بر اصول انسانی و منافع ملی گذاشت.

بنابراین از دوستانی که امروز از روی عادت یا تقلید صرف، روسیه را قبله خود قرار داده‌اند، می‌خواهم در فکر و تحلیل خود تجدیدنظر کنند.

روسیه قبله برخی‌ها شده است

* فکر می‌کنید چرا تندروها در مورد چین اینقدر حساسیت ندارند که در مورد روسیه دارند؟

آن‌هایی هم که اروپا قبله‌شان شده، باید در افکار و تحلیل‌های خود تجدیدنظر کنند. همه در نهایت باید براساس منافع ملی حرکت کنند.

اما در مورد این پرسش که چرا نسبت به چین و روسیه تفاوت قائل هستند، با اینکه هر دو تا حدی از ما حمایت کرده‌اند، شاید علت این باشد که اولاً روسیه دیواربه‌دیوار ماست، همسایه ماست و در منطقه حضور مستقیم دارد. روسیه با وجود تاریخ سیاهی که در ارتباط با ایران دارد، خود را بخشی از این منطقه می‌داند و برای خود حقی در استفاده از آب‌های خلیج فارس قائل است.

قدرت‌ها می‌خواهند ایران را وجه‌المصالحه قرار دهند

یکی از مشکلات ایران این است که این سرزمین کهن، پیشرفته و متمدن تاریخی، همواره مطمح‌نظر قدرت‌های جهانی بوده است؛ چه شرقی و چه غربی. همه آن‌ها می‌خواهند خود را به خلیج فارس و دریای عمان متصل کنند و از آب‌های گرم خلیج بهره‌برداری مادی داشته باشند. به همین دلیل، ایران را وجه‌المصالحه قرار می‌دهند.

در دوران رژیم شاه، او به این قدرت‌ها باج می‌داد و به آن‌ها اجازه حضور می‌داد؛ اما ایران امروز نخواست باج بدهد، و یکی از مسائل و چالش‌هایشان با ایران همین است.

روس‌ها قراردادهایی با ایران دارند، از جمله در حوزه انرژی هسته‌ای، نیروگاه بوشهر و بخش‌های دیگر. در زمینه مبادلات نیز تا حدودی همکاری کرده‌اند — نه زیاد؛ هم چین و هم روسیه در مواردی از پشت به ایران خنجر زده‌اند. در مجموع، هیچ‌کدام از این کشورها قابل اعتماد نیستند. اعتماد ما باید به خودمان باشد: خوداعتمادی، خوداتکایی و اعتماد به مردم.

* می‌توان گفت فاصله گرفتن از مردم و تکیه بیش از حد بر قدرت‌های خارجی، یکی از ریشه‌های این افراطی‌گری در نگاه به روسیه و دیگر کشورهاست؟

من به این آقایانی که مدام دم از روس، چین، آمریکا و دیگران می‌زنند می‌گویم: به مردم برگردید. ما داریم از مردم فاصله می‌گیریم و به نیروهای دیگر تکیه می‌دهیم. من نمی‌گویم دشمن، چرا که تعبیر دشمن را در رابطه با این کشورها به هیچ‌وجه صحیح نمی‌دانم، اما سؤال این است که چرا باید به قدرت‌های جهانی متکی شویم؟

با فاصله گرفتن از مردم حکومت متزلزل می‌شود

ما باید به مردم متکی باشیم. قدرت ملت ایران آن‌قدر زیاد است که اگر حامی و پشتیبان نظام باشد، هیچ قدرتی در دنیا نمی‌تواند با آن مقابله کند. رحمت خدا بر امام که می‌فرمود: قدرت‌های خارجی نمی‌توانند ما را از پا درآورند؛ خطر، از درون است. اگر در داخل، مردم فاصله بگیرند، آن‌وقت است که حکومت نمی‌تواند ادامه دهد و متزلزل می‌شود.

برگردیم به مردم؛ ما مردم را از دست داده‌ایم و همچنان داریم از دست می‌دهیم. درصد زیادی از مردم به حق یا ناحق از حکومت، نظام و مسئولان فاصله گرفته‌اند. بسیاری از این دلایل به‌حق است. ما نتوانستیم مردم‌مان را خوب مدیریت کنیم، پدران و مادران خوبی برای مردم نبودیم. مردم را از خود بی‌توجه کردیم و توجه‌مان را معطوف به قدرت‌های جهانی کردیم. بنابراین باید به مردم بازگردیم؛ این مردمند که پس از خدا می‌توانند نظام را حفظ کنند، مسئولان را تقویت کنند و کشور را در برابر هر فتنه، توطئه و نقشه‌ای مقاوم نگه دارند.

ارسال نظر

پربازدیدترین‌ها
کارگزاری مفید